کد مطلب:277071 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:219

عقیده به ظهور حضرت مهدی یک مسأله فطری است
از دیدگاه مذاهب و ادیان، عقیده به ظهور حضرت مهدی (علیه السلام)، یك مسأله ای كاملاً فطری و طبیعی است كه با سرشت آدمی آمیخته شده، و عمری به درازای عمر آفرینش انسان دارد.

برای اثبات این مطلب، نیاز چندانی به دلیل و برهان نیست و همین قدر كافی است كه بدانیم با همه اختلافاتی كه در میان ملّتها و اُمّتها در طرز فكر، آداب و رسوم، عقاید و آراء و تمایلات و خواسته های باطنی آنها وجود دارد، عشق و علاقه به صلح و عدالت و زندگی مسالمت آمیز، مطلوب كلیه جوامع بشری و خواست طبیعی همه انسانهاست.



[ صفحه 52]



این كه ما می بینیم همه انسان ها در همه زمانها می جوشند و می خروشند و به دنبال روزی بهتر و زندگی مرفّه تر می گردند و در انتظار تحقّق پیروزی نهایی بسر می برند و با دیدن ظلم و ستم فریاد برمی آورند و بر ضدّ جبّاران و طاغوتهای زمان طغیان می نمایند و فریادرسی را به یاری می طلبند، خود دلیل قاطعی بر ریشه دار بودن این تمایل باطنی و خواست درونی و فطری بودن مسأله «مهدویّت» است.

زیرا فطرت، همان الهام و درك درونی و خواست طبیعی و تمایل باطنی انسان است كه نیاز به دلیل ندارد و هر انسانی بدون دلیل و برهان آن را می پذیرد و به آن ایمان دارد.

به عنوان مثال: وجود تشنگی و گرسنگی در نهاد آدمی، یك امر فطری و طبیعی است و نیاز به دلیل ندارد، پس اگر تشنه می شویم و احساس گرسنگی می كنیم و علاقه به آب و غذا داریم، دلیل بر آن است كه آب و غذایی وجود دارد كه دستگاه آفرینش، تشنگی و گرسنگی و میل به آن را در وجود بشر قرار داده است.

از اینجا به آسانی می توان نتیجه گرفت كه اگر انسان ها در انتظار ظهور یك مصلح بزرگ جهانی بسر می برند و شبانه روز انتظارش را می كشند كه بیاید و جهان را پر از عدل و داد كند و ریشه ظلم و ستم را از بیخ و بن بركند، دلیل بر آن است كه چنان نقطه اوجی در تكامل جامعه انسانی امكان پذیر، و عشق و علاقه به ظهور آن یگانه ولیّ مطلق خداوند در درون جان یكا یك افراد بشر نهفته است.

به راستی اگر صلح و عدالت، آرامش و امنیّت و صفا فطری بشر نبود، آیا زورمداران وتجاوزگران و سلطه جویان می توانستند مقاصد شوم خود را زیر پوشش عدل و صلح و همزیستی مسالمت آمیز به مردم عرضه كنند، و به ظلم و باطل، لباس حقّ و عدل بپوشانند وبا اسمهای تو خالی مردمان را فریب دهند و عدّه ای را به استضعاف بكشند و بر آنها فرمان روایی كنند؟!

آیا خود این موضوع دلیل بر این مطلب نیست كه چون فطرت بشر، حقّ و عدل را می خواهد و از ظلم و باطل نفرت دارد، اینان به این گونه مسائل متوسّل می شوند؟!!

آری خواننده عزیز!

«... انتظار فرج و اعتقاد به «مهدی موعود» یا «واپسین منجی»، یك اشتیاق و میل باطنی است. اسلام و ادیان دیگر نیز با وعده ظهور «رهاننده بزرگ»، این خواسته و شوق



[ صفحه 53]



درونی را بی پاسخ نگذاشته است. و این خواسته نیز مانند دیگر خواسته ها در شرایط گوناگون كم و زیاد و شدّت و ضعف پیدا می كند.

آشفتگی اوضاع، نا امنی حاصل از آن و فشار وتبعیض و ستم در جامعه، عقیده به «منجی بزرگ» را تشدید می نماید، آن چنان كه این شوق دیرین و انتظار، در لحظات فشار و اختناق، ضعف وتنگدستی، تبدیل به التهاب سوزان ونیاز شدیدمی شود، واین شرایط، خرمن اشتیاق توده ها رابرای ظهور «واپسین منجی» ومهدی موعود (علیه السلام) شعلهور می سازد». [1] .

آری! حقیقت مهدویّت در واقع منتهی شدن سیر جوامع بشری به سوی جامعه واحد، سعادت عمومی، تعاون و همكاری، امنیّت و رفاه همگانی، حكومت حقّ و عدل، نجات مستضعفان، نابودی مستكبران، پیروزی جنود «اللّه» بر جنود «شیطان» و خلافت مؤمنان و شایستگان به رهبری موعود پیامبران و ادیان است، و این همان چیزی است كه مطلوب هر فطرت پاك و خواست طبیعی هر انسان سالم و وجدان بیدار است.

كدام انسان با شرف و با فضیلتی است كه با ظلم و ستم موافق باشد؟ و كدام انسان عاقل و آزاد اندیش سالمی است كه از طاغوت و طاغوتچه ها و رژیمهای ضدّ مردمی حمایت كند؟ و كدام انسان با وجدان و منصفی است كه با دیدن ظلم و ستم های بی حدّ و مرز و تقسیم ملّتهای جهان به غالب و مغلوب، ظالم و مظلوم، سلطه گر و سلطه پذیر و پیشرفته و عقب مانده، ساكت و آرام بنشیند و فریاد بر نیاورد و ناله سر ندهد و وجدان خود را راضی نگه دارد و با فطرت انسانی خویش به نبرد برنخیزد و همه آن مظاهر نفرت انگیز را وجداناً قبول داشته باشد؟!!

سرانجام قیام جهانی مهدی (علیه السلام) به وقوع خواهد پیوست، و وعده خداوند تحقّق خواهد یافت، و عالم انسانیّت از فسادها و تباهیها و نابسامانیها خلاص خواهد گردید. و عاقبت، بشریّت نجات پیدا خواهد كرد، و طرفداران ظلم و ستم شكست خواهند خورد، و بلندگوهایشان خاموش خواهد شد، و قلم های نویسندگان شان درهم خواهد شكست.



[ صفحه 54]




[1] او خواهد آمد، ص 47.